اشعار دفتر عاشقانه های رز آبی
رقص گلها،موج شبنم٬بی محابا یاد یار
خلوت دلگیر؛از من قطعه شعری یادگار
درد دل را با که گویم؟مرهم دردم کجاست؟
جان به لب آمد خدایا٬چشم از من بر مدار
طرح اندامِ نگاهت
چکید
روی ورق
و من
در پستویِ یک بغض غریب
گم شدم . . .
"رضا رز آبی"
باغچه ی کوچک خانه
شکوفه باران شد
تو آمدی
بهار را آوردی . . .
با تو هستم هر جا باشم
با تو هر لحظه بهاره
ماهی از جنس بلوری
تو شبی پر از ستاره
تو،همون ساحل زیبا
تو،یه کوهی سر کشیده
منم اون کسی که جزء تو
از
ای یار ماندنی
ای شعر خواندنی
هر دم سرودنی
در آن نگاه تو
آن بغض بی گناه
یا اشک چشم تو
هر دم که می رود
من غرق می شوم
من مرگ می شوم
با من گذشت ک
من به یاری دو چشمات
غم و از دلم پَروندم
برای نفس کشیدن
دلم و به تو رسوندم
دل طوفانی ام اما
مثل سرمای زمستون
تا که تو به من رسیدی
گرمی دست تو
رفتی ز کنارم،بی آنکه بدانم
گفتی که حذر کن،دانی نتوانم
من عاشق رویت،هر دم به خیالت
من موج تمنا،ای ذورق جانم
"در حسرت دیدار آواره ترینم"
بی تو شبها دیگه شعری نمیگم
توی رویا دیگه شعری نمیگم
من به تنهایی اسیرم؛تو بدون
تک و تنها دیگه شعری نمیگم
بیا پیشم که غزلهام تازه شه
پیشِ "با
زندگی بارش باران به زمین
زندگی غرش ابر است به کین
زندگی لذت بوییدن سیب
سیبِ سرخ از بغل یار مهین
زندگی قبله عاشق به خداست
مأمنی یافته ای بهتر از
دلی دارم دریایی
غمی دارم مبهم
اشکی ریزم به وسعت دریاها
با غم مبهم و دل دریایی ام
تو بمان
تو بساز . . .